برای قیمت گذاری محصول اصول مختلفی بیان شده است و در اینجا ما از تکنیک های روانشناسی برای قیمت گذاری محصول سخن میگوییم. قیمت گذاری استراتژیک بحثی جدید در آمیخته بازاریابی است ، تا مدتی پیش در بسیاری از شرکت ها بخش حسابداری را مسئول تعیین قیمت میدانستند و این بخش قیمت را بر پایه هزینه های داخلی و سطح مطلوبی از سود قرار میداد ، ولی امروزه با آشکار شدن نقش فوق العاده قیمت در تعیین موفقیت فعالیت بازاریابی ،قیمت را بعد از محصول (product) دومین عاملی دانسته اند که بازاریابان باید روی آن نظارت کنند.
اما نکته ناراحت کننده این است که بسیاری از افراد فعال در حوزه قیمت گذاری محصول از اصول این قیمت گذاری آگاهی کافی ندارند و نمی دانند دقیقا چه کارهایی باید انجام دهند.
۱۰ تکنیک روانشناسی قیمت گذاری
۱. قیمت گذاری مقایسهای محصولات
قیمت گذاری مقایسهای عبارت است از مقایسه قیمت محصولات رقبا و تعیین قیمتی در همان رنج برای محصولات برند خود. گاهی اوقات از این استراتژی با عنوان قیمت گذاری رقابتی یا competitive pricing هم یاد میشود.
طبق تحقیقات انجام گرفته توسط دانشگاه استنفورد افراد به طور معمول عادت به مقایسه قیمت محصولات مختلف در قبال ارزش دریافتی از آنها دارند. به گفته این محققان، مشتریان مقایسه قیمت را به دلیل ترس از فریب خوردن و به منظور کم کردن این ریسک انجام میدهند و از این رو قیمت گذاری مقایسهای از سوی شما، میتواند آنها را متقاعد به خرید کند. البته باید توجه داشت که تعیین قیمتهای بسیار پایین برای محصولات، اشتباه بزرگی است که میتواند شانس شما را برای متقاعدسازی مشتری از بین ببرد چرا که اگر قیمت محصولات شما بسیار پایینتر از رقبایتان باشد مشتریان بالقوه را نسبت به برند شما بیاعتماد خواهد کرد.
حال که میدانید مقایسه کردن بخشی از مکانیزم ذهنی مشتری است و پایین آوردن بیش از حد قیمت نیز برند شما را بیاعتبار میسازد، نکتهای که همواره باید به آن توجه داشته باشید این است که شما در کلاس قیمتی انتخاب شده برای محصولات خود میبایست ارزشهایی را به مشتریان خود ارائه کنید که در جدال مقایسه با سایر محصولات و برندها، برند شما را منحصر به فرد ساخته و مشتری را در مورد هزینه پرداختی در قبال دریافت این ارزش متقاعد کند.
۲. محدود کردن گزینه ها
محدود کردن گزینه ها باعث مقابله با فلج تحلیلی می شود. فلج تحلیلی زمانی به وجود می آید که تعداد گزینه ها باعث شود در فرد برای انتخاب یکی از آنها آشفتگی به وجود آید و نتواند یکی را انتخاب کند. در آزمایشی که در دانشگاه ییل انجام شد از شرکت کنندگان خواسته شد که یا یک بسته آدامسی را که به آنها ارائه شده بود بخرند یا پول خود را نگه دارند. تنها ۴۶ درصد از افراد تصمیم به خرید آدامس گرفتند.
زمانی که دو بسته آدامس با قیمت های متفاوت به آنها ارائه شد این آمار به ۷۷ درصد افزایش یافت. همین آزمایش برای تعداد بیشتری از بسته های آدامس نیز انجام شد ولی تغییر قابل ملاحظه ای مشاهده نشد.
۳. توصیف مناسب محصول
به شکل کلی عوامل محیطی و محتوای عبارتهای توصیفی به کار رفته در معرفی محصول میتواند تاثیر به سزایی بر روی ذهنیت مشتری از میزان مناسب بودن قیمت آن داشته باشد. برای نمونه اگر محصول یکسانی در دو فروشگاه مختلف با قیمتهای متفاوتی به فروش برسد اما به دلیل شیک و لوکس بودن یکی از آنها قیمت بالاتری بر روی محصولات گذاشته شود کسی به این قیمت مازاد اعتراض نکرده و حتی بسیاری از افراد رغبت بیشتری به خرید این محصول پیدا میکنند.
بنابراین حین قیمتگذاری باید به ویژگیهای محیطی توجه کرده و همچنین از عبارات صحیحی برای توصیف محصول استفاده شود. بنابراین شرایط محیطی و استفاده از عبارات توصیفی مناسب در مورد محصولات و خدمات خود را حتما در قیمتگذاری آنها لحاظ کنید.
۴. استفاده از قانون وبر
اجازه دهید قانون وبر را با ذکر یک مثال توضیح دهیم. اگر یک وزنه یک کیلوگرمی را به یک وزنه سه کیلوگرمی بیفزاییم تفاوت وزن ایجاد شده به خوبی حس می شود اما اگر همان وزنه یک کیلوگرمی را به وزنه صد کیلوگرمی اضافه کنیم تفاوت محسوس نخواهد شد. به عبارت دیگر نسبت دو محرک به یکدیگر است که در تشخیص تفاوت اهمیت دارد . این پدیده را قانون وبر خوانده اند زیرا نخستین بار توسط وبر دانشمند فیزیولوژیست آلمانی بیان شد.
اما این قانون چه کاربردی در قیمت گذاری دارد؟ بر اساس قانون وبر، یکی از فعالیت های مهم واحد بازاریابی در قیمت گذاری محصولات یا خدمات درصدی را پیدا کند که موجب واکنش منفی مصرف کنندگان نشود و برای کاهش قیمت محصولات در مواردی همچون تخفیف دادن یا جایزه به دنبال عددی باشد که برای مصرف کننده معنادار باشد و تفاوت آن را به صورت ملموس احساس کند.
تکنیک روانشناسی قیمت گذاری
۷. توجه به مشتری هدف و توان پرداخت او
فارغ از محصولی که آن را به فروش میرسانید شما همواره با سه دسته از مشتریان از حیث توان مالی مواجه هستید:
- افرادی که درآمد کمی دارند و نمیتوانند هزینه زیادی برای خرید محصولات شما اختصاص دهند.
- افرادی که درآمد متوسطی دارند و گاهی محصولات شما را خریداری میکنند.
- افرادی که درآمد بالایی دارند و میتوانند هزینه زیادی برای خرید محصولات شما در نظر بگیرند.
تجربه متعارف گویای این واقعیت است که تنها تعداد محدودی از افراد هستند که محصولات گرانقیمت را میخرند و بیشتر آنها افراد محافظه کاری هستند که حاضر نیستند هزینه زیادی برای خرید محصولات بپردازند. به بیان دیگر تعداد افراد در دسته اول بیش از دسته دوم و تعداد افراد در دسته دوم بیشتر از دسته سوم است.
نکته مهم آن است که در زمان تعیین قیمت به عنوان یکی از المانهای کلیدی از آمیخته بازاریابی، ضروری است تا توان مالی و قدرت خرید مشتریان بالقوه در بازار هدف خود را سنجیده و با قیمت پیشنهادی تطابق دهید تا از تناسب کافی بین این دو اطمینان حاصل شود.
۸. استفاده از قیمت های غیر رند
یکی از مواردی که تاثیر روانی چشمگیری بر روی مشتری شما خواهد داشت عدم استفاده از قیمتهای رند در مورد محصولات است. اثرات این موضوع از چند جنبه مهم قابل بررسی است:
- اولین نکته در مورد عدم قیمتگذاری رند تلقین روانی این موضوع به مشتری است که قیمت بر اساس محاسبات پیچیده انتخاب شده و بدون پشتوانه یا اصطلاحا “سر سری” نیست.
- نکته دوم اینکه معمولا در مقایسه بین دو محصول مشابه حتی کمترین اختلاف قیمت نیز میتواند منجر به تغییر در تصمیم مشتری شود. یعنی گاهی اوقات چند واحد پول پایینتر موجب افزایش فروش شما در مقابل رقبایتان خواهد شد.
- و در نهایت اینکه اگر چه بین ۱۰۰۰ تومان و ۹۹۹ تومان تفاوت تنها ۱ تومان است اما اولی یک قیمت چهار رقمی است و دومی یک قیمت ۳ رقمی! همچنین ذهن مشتری قیمت اول را هزار تومان و دومی را نهصد و خردهای (!) تومان برداشت میکند. به بیان سادهتر همین فاصله یک تومانی در ذهن مشتری نمودی بسیار بزرگتر از ارزش واقعی خود پیدا خواهد کرد.
۹. کاهش احساس منفی پس از خرید
نوروا کونومی به ما می گوید که مغز انسان به ترتیبی برنامه ریزی شده که خرج کند تا زمانی که برایش احساس درد به وجود آید. به عبارتی مرز بین خریدن و نخریدن جایی است که درد احساس شده از سود ادراک شده بیشتر می شود. محققان برای اینکه درد ناشی از خرید کردن کاهش و خشنودی پس از خرید افزایش یابد، راه هایی را به بازاریابان و فروشندگان پیشنهاد می کنند.
یکی از این راه ها ارائه چارچوبی برای ارزش محصول در برابر هزینه آن است که برای مشتری جذابیت بیشتری داشته باشد. شکستن قیمت به ماه و روز به جای بیان هزینه سالانه می تواند نمونه ای از تغییر چارچوب باشد. برای مثال اگر استفاده از خدمات شما برای مشتری سالانه ۶۰۰ هزار تومان هزینه دارد، به جای بیان این عدد می توانید به او بگویید که برای هر ماه فقط کافی است ۵۰ هزار تومان بپردازید و یا اینکه هزینه هفتگی استفاده از خدمات شما کمتر از ۱۵ هزار تومان است.
بهترین تکنیک روانشناسی قیمت گذاری
۱۰. استفاده از کلمات مناسب برای تهیج مشتری
استفاده درست از کلمات در تبلیغات نیز اهمیت فراوانی دارد. برای مثال به جای «۵ هزار تومان» گفتن «تنها ۵ هزار تومان» روی فروش تاثیرگذار خواهد بود. فروش محصولات به صورت یک بسته (باندل) نیز از استراتژی هایی است که در رفتار خرید مشتری تاثیر مثبت می گذارد.
۵. پایین آوردن قیمت بدون کاهش کیفیت
از آنجا که در بسیاری موارد قیمت مهمترین فاکتور انتخاب مشتری در کلاسهای مشابه محصولات است دغدغه پایینتر آوردن قیمت همواره از اولویتهای مدیران است. یکی از روشهای رایج در بسیاری از کسبوکارها برای پایین آوردن قیمت، علیالخصوص در ابتدای کار نیز کاهش بهای تمام شده محصول از طریق کاهش کیفیت مواد اولیه بکار رفته در آن است.
نکته اینجاست که هر چند ممکن است هنگام خرید محصول، در ابتدا قیمت پایینتر توجه مشتری را به خود جلب کند اما این کیفیت محصول است که سبب وفاداری مشتری به برند شما میشود. توجه به کیفیت به نوعی سرمایهگذاری بلند مدت برای برندها محسوب میشود و طرفداران آنها را روز به روز بیشتر میکند. لذا میبایست در زمان قیمت گذاری محصولات سوددهی بلندمدت در نظر گرفته شود.
در چنین دیدگاهی کاهش قیمت از طریق کم کردن سطح کیفی محصول شاید چندان هوشمندانه و عقلایی نباشد.
یکی از موارد دیگری که تمرکز بر آنها جایگزین مناسبی برای کاهش کیفیت خواهد بود، هزینههای جانبی محصولات است. به عنوان مثال چنانچه بتوانید هزینهی نگهداری و تعمیر و سایر هزینههای جانبی را تا حدودی کاهش دهید به قیمتگذاری متعادلی خواهید رسید که تمایل بیشتری را برای خرید در مشتری ایجاد خواهد کرد.
۶. ایجاد تنوع هدفمند در قیمت
تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که داشتن تنوع در قیمت و اندازه محصولات حاوی اثرات روانی معناداری در رفتار خرید مشتریان موثر بوده و به طور مشخص افراد در زمان مواجهه با تنوع بیشتر مجذوب محصولاتی با قیمت و اندازه متوسط میشوند.
به عنوان مثال طبق آزمایش انجام شده وقتی محصولی در دو سایز بزرگ و متوسط ارائه شود میزان فروش محصول بزرگ بیشتر از سایز متوسط است. اما اگر همین محصول در سایز کوچک، متوسط و بزرگ ارائه شود گرایش مردم به خرید سایز متوسط محصول بیشتر خواهد بود.
نتیجهگیری هوشمندانه از این پدیده آن است که در زمان تصمیمگیری برای تدارک بستههای مختلف محصول، قیمتگذاری آنها به صورت هدفمند و با رویکرد هدایت مشتری به سمت تصمیمی که در ذهن خود دارید به انجام برسد. به بیان دیگر اگر هدف شما آن است که خرید محصول در محدوده قیمتی A به انجام برسد تعریف دو بسته محصول با پیشنهاد قیمتی بالاتر و پایینتر از آن میتواند مشتری شما را به سمت تصمیمی که دلخواه شماست هدایت کند.
منبع : bazdeh.org